عرفی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 540

1. اینک رسید وعده، گشاد نقاب کو

2. رفتیم تا دریچهٔ صبح، آفتاب کو

3. جامی کشیده محتسب و فتنه می کند

4. کو تازیانهٔ ادب، احتساب کو

5. خونم حلال بر تو ولی داور جزا

6. گر گویدم شهید که گشتی، جواب کو

7. کیفیت شباب هم از جنس کیمیاست

8. اینک شباب، نشئهٔ عهد شباب کو

9. تا لب به العطش نگشاییم و تن زنیم

10. آخر وجود آب ضرور است، آب کو

11. صد درد دل گذشت و شکر خندهٔ نکرد

12. هان ای زبان و دل گره، اضطراب کو

13. شرمش نظاره دشمن و شوقم نگاه دوست

14. دل پاره پاره شد ز کشاکش، نقاب کو

15. نور جمال دوست نگنجد در این نظر

16. کو دیده ای به حوصلهٔ آفتاب، کو

17. عرفی مگو که مستی و راه عدم دراز

18. اینک شدم سوار، عنان کو، رکاب کو


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چنان به موی تو آشفته‌ام به بوی تو مست
* که نیستم خبر از هر چه در دو عالم هست
شعر کامل
سعدی
* هوای گلشن فردوس بی غبار بود
* چگونه سیب زنخدان او غبار گرفت؟
شعر کامل
صائب تبریزی
* گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید
* هیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور
شعر کامل
حافظ