عرفی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 548

1. نه بی موجب به خاکم، از سم اسبش، نشان مانده

2. سمند دولت مهری بر دل این ناتوان مانده

3. نهان گردیده جان در سینه از بیم نگاه او

4. چو مرغی کو ز ترس ناوکی در آشیان مانده

5. شب از هجر تو بس دشوار جان دادم، بیا بنگر

6. که آب حسرتم در چشم گریان همچنان مانده

7. فدای غمزه ات شد، هر که جانی داشت، چون عرفی

8. به غیر خضر کو در دام عمر جاودان مانده


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* لبش ندانم و خدش چگونه وصف کنم
* که این چو دانهٔ نارست و آن چو شعلهٔ نار
شعر کامل
سعدی
* شوقست در جدایی و جورست در نظر
* هم جور به که طاقت شوقت نیاوریم
شعر کامل
سعدی
* تمیز نیک و بد روزگار کار تونیست
* چو چشم آینه در خوب و زشت حیران باش
شعر کامل
صائب تبریزی