عرفی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 59

1. شب عشاق ز روز دگران در پیش است

2. مرگ این طایفه، بسیار، ز جان در پیش است

3. من همان روز که جولان تو دیدم گفتم

4. که فراموشی ام ز دست و عنان در پیش است

5. چه غم از پرده دری های نمیم است مرا

6. که بر انداختن نام و نشان در پیش است

7. برو ای عقل منه منطق و حکمت پیشم

8. که مرا نسخه ی غم های فلان در پیش است

9. رفت عرفی ز پی عقل و به جایی نرسید

10. گر چه صد مرحله ی کون و مکان در پیش است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ثناگوی تو باشد هر گیاهی
* اگر سرچشمه زاینده باشی
شعر کامل
صائب تبریزی
* باد آمد و بوی عنبر آورد
* بادام شکوفه بر سر آورد
شعر کامل
سعدی
* زیره را من سوی کرمان آورم
* گر به پیش تو دل و جان آورم
شعر کامل
مولوی