عرفی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 83

1. از بس که جور کرد به دل غم که آشناست

2. داغم بهشت صحبت مرهم که آشناست

3. تا طی کنند بی ادبان وادی غرور

4. بیگانگی نموده به محرم که آشناست

5. گر آشنا کسی است که اهلیت اش نیست

6. بنما یکی ز مردم عالم که آشناست

7. از بس که وارمیده ز بیگانگان بود

8. بیگانگه وار می رمد آن هم که آشناست

9. زحمت مکش طبیب که بیمار عشق را

10. دارو نداد عیسی مریم که آشناست

11. از بس که زخم هاست در این سینه، ای اجل

12. ره تا ابد به جان نبرد غم که آشناست

13. عرفی تو آشنا نشناسی، طرب مجوی

14. محکم بگیر دامن ماتم که آشناست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دی شد و بهمن گذشت فصل بهاران رسید
* جلوه گلشن به باغ همچو نگاران رسید
شعر کامل
مولوی
* کس نیست که افتاده آن زلف دوتا نیست
* در رهگذر کیست که دامی ز بلا نیست
شعر کامل
حافظ
* حافظ دوام وصل میسر نمی‌شود
* شاهان کم التفات به حال گدا کنند
شعر کامل
حافظ