رهی معیری_دیوانغزل ها-جلد اول (فهرست)

شمارهٔ 1-شاهد افلاکی

1. چون زلف تو ام جانا در عین پریشانی

2. چون باد سحرگاهم در بی سر و سامانی

3. من خاکم و من گردم من اشکم و من دردم

4. تو مهری و تو نوری تو عشقی و تو جانی

5. خواهم که ترا در بر بنشانم و بنشینم

6. تا آتش جانم را بنشینی و بنشانی

7. ای شاهد افلاکی در مستی و در پاکی

8. من چشم ترا مانم تو اشک مرا مانی

9. در سینه سوزانم مستوری و مهجوری

10. در دیده بیدارم پیدایی و پنهانی

11. من زمزمه عودم تو زمزمه پردازی

12. من سلسله موجم تو سلسله جنبانی

13. از آتش سودایت دارم من و دارد دل

14. داغی که نمی بینی دردی که نمی دانی

15. دل با من و جان بی تو نسپاری و بسپارم

16. کام از تو و تاب از من نستانم و بستانی

17. ای چشم رهی سویت کو چشم رهی جویت ؟

18. روی از من سر گردان شاید که نگردانی


بعدی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بیان شوق چه حاجت که سوز آتش دل
* توان شناخت ز سوزی که در سخن باشد
شعر کامل
حافظ
* یار بگذشت، از همه خندان و از من خشمناک
* عمر بر من مشکل و بر دیگران آسان گذشت
شعر کامل
هلالی جغتایی
* چه سخن کرد به چشم و چه شکر گفت ز لب؟
* که رواج شکر و قیمت بادام برفت
شعر کامل
اوحدی