شمارهٔ 1-شاهد افلاکی
1. چون زلف تو ام جانا در عین پریشانی
2. چون باد سحرگاهم در بی سر و سامانی
3. من خاکم و من گردم من اشکم و من دردم
4. تو مهری و تو نوری تو عشقی و تو جانی
5. خواهم که ترا در بر بنشانم و بنشینم
6. تا آتش جانم را بنشینی و بنشانی
7. ای شاهد افلاکی در مستی و در پاکی
8. من چشم ترا مانم تو اشک مرا مانی
9. در سینه سوزانم مستوری و مهجوری
10. در دیده بیدارم پیدایی و پنهانی
11. من زمزمه عودم تو زمزمه پردازی
12. من سلسله موجم تو سلسله جنبانی
13. از آتش سودایت دارم من و دارد دل
14. داغی که نمی بینی دردی که نمی دانی
15. دل با من و جان بی تو نسپاری و بسپارم
16. کام از تو و تاب از من نستانم و بستانی
17. ای چشم رهی سویت کو چشم رهی جویت ؟
18. روی از من سر گردان شاید که نگردانی
بعدی
هیچ نظری ثبت نشده