رهی معیری_دیوانغزل ها-جلد اول (فهرست)

شمارهٔ 18-ساغر هستی

1. ساقیا در ساغر هستی شراب ناب نیست

2. و آنچه در جام شفق بینی به جز خوناب نیست

3. زندگی خوشتر بود در پردهٔ وهم و خیال

4. صبح روشن را صفای سایه مهتاب نیست

5. شب ز آه آتشین یک دم نیاسایم چو شمع

6. در میان آتش سوزنده جای خواب نیست

7. مردم چشمم فرومانده‌ست در دریای اشک

8. مور را پای رهایی از دل گرداب نیست

9. خاطر دانا ز طوفان حوادث فارغ است

10. کوه گردون سای را اندیشه از سیلاب نیست

11. ما به آن گل از وفای خویشتن دل بسته ایم

12. ورنه این صحرا تهی از لالهٔ سیراب نیست

13. آنچه نایاب است در عالم وفا و مهر ماست

14. ورنه در گلزار هستی سرو و گل نایاب نیست

15. گر تو را با ما تعلق نیست ما را شوق هست

16. ور تو را بی ما صبوری هست ما را تاب نیست

17. گفتی اندر خواب بینی بعد از این روی مرا

18. ماه من در چشم عاشق آب هست و خواب نیست

19. جلوهٔ صبح و شکرخند گل و آوای چنگ

20. دلگشا باشد ولی چون صحبت احباب نیست

21. جای آسایش چه می جویی رهی در ملک عشق

22. موج را آسودگی در بحر بی پایاب نیست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز
* کان سوخته را جان شد و آواز نیامد
شعر کامل
سعدی
* چو خورشید بر چرخ بنمود تاج
* زمین شد به کردار تابنده عاج
شعر کامل
فردوسی
* زمانه گر بزند آتشم به خرمن عمر
* بگو بسوز که بر من به برگ کاهی نیست
شعر کامل
حافظ