رهی معیری_دیوانغزل ها-جلد چهارم (فهرست)

شمارهٔ 3-حاصل عمر

1. بس که جفا ز خار و گل دید دل رمیده‌ام

2. همچو نسیم از این چمن پای برون کشیده‌ام

3. شمع طرب ز بخت ما آتش خانه‌سوز شد

4. گشت بلای جان من عشق به جان خریده‌ام

5. حاصل دور زندگی صحبت آشنا بود

6. تا تو ز من بریده‌ای من ز جهان بریده‌ام

7. تا به کنار بودیَم بود به جا قرار دل

8. رفتی و رفت راحت از خاطر آرمیده‌ام

9. تا تو مراد من دهی کشته مرا فراق تو

10. تا تو به داد من رسی من به خدا رسیده‌ام

11. چون به بهار سر کند لاله ز خاک من برون

12. ای گل تازه یاد کن از دل داغ دیده‌ام

13. یا ز ره وفا بیا یا ز دل رهی برو

14. سوخت در انتظار تو جان به لب رسیده‌ام


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* می نماید تلخی بادام آخر خویش را
* گرچه شیرین کار او را در شکر پنهان کند
شعر کامل
صائب تبریزی
* بنام خداوند خورشید و ماه
* که دل را بنامش خرد داد راه
شعر کامل
فردوسی
* ز رنگ آمیزی باد خزانی
* چو شد برگ درختان زعفرانی
شعر کامل
وحشی بافقی