سعدی_بوستانباب چهارم در تواضع (فهرست)

شمارهٔ 18-حکایت حاتم اصم

1. گروهی برآنند از اهل سخن

2. که حاتم اصم بود، باور مکن

3. برآمد طنین مگس بامداد

4. که در چنبر عنکبوتی فتاد

5. همه ضعف و خاموشیش کید بود

6. مگس قند پنداشتش قید بود

7. نگه کرد شیخ از سر اعتبار

8. که ای پای بند طمع پای دار

9. نه هر جا شکر باشد و شهد و قند

10. که در گوشه‌ها دامیارست و بند

11. یکی گفت از آن حلقهٔ اهل رای

12. عجب دارم ای مرد راه خدای

13. مگس را تو چون فهم کردی خروش

14. که مار را به دشواری آمد به گوش؟

15. تو آگاه گشتی به بانگ مگس

16. نشاید اصم خواندنت زین سپس

17. تبسم کنان گفت ای تیز هوش

18. اصم به که گفتار باطل نیوش

19. کسانی که با ما به خلوت درند

20. مرا عیب پوش و ثنا گسترند

21. چو پوشیده دارند اخلاق دون

22. کند هستیم زیر، طبع زبون

23. فرا می‌نمایم که می‌نشنوم

24. مگر کز تکلف مبرا شوم

25. چو کالیو دانندم اهل نشست

26. بگویند نیک و بدم هر چه هست

27. اگر بد شنیدن نیاید خوشم

28. ز کردار بد دامن اندر کشم

29. به حبل ستایش فراچه مشو

30. چو حاتم اصم باش و عیبت شنو


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ادب و شرم تو را خسرو مه رویان کرد
* آفرین بر تو که شایسته صد چندینی
شعر کامل
حافظ
* روی از خدا به هر چه کنی شرک خالصست
* توحید محض کز همه رو در خدا کنیم
شعر کامل
سعدی
* سرو چمان من چرا میل چمن نمی‌کند
* همدم گل نمی‌شود یاد سمن نمی‌کند
شعر کامل
حافظ