سعدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 329

1. خوشست درد که باشد امید درمانش

2. دراز نیست بیابان که هست پایانش

3. نه شرط عشق بود با کمان ابروی دوست

4. که جان سپر نکنی پیش تیربارانش

5. عدیم را که تمنای بوستان باشد

6. ضرورتست تحمل ز بوستانبانش

7. وصال جان جهان یافتن حرامش باد

8. که التفات بود بر جهان و بر جانش

9. ز کعبه روی نشاید به ناامیدی تافت

10. کمینه آن که بمیریم در بیابانش

11. اگر چه ناقص و نادانم این قدر دانم

12. که آبگینه من نیست مرد سندانش

13. ولیک با همه عیب احتمال یار عزیز

14. کنند چون نکنند احتمال هجرانش

15. گر آید از تو به رویم هزار تیر جفا

16. جفاست گر مژه بر هم زنم ز پیکانش

17. حریف را که غم جان خویشتن باشد

18. هنوز لاف دروغست عشق جانانش

19. حکیم را که دل از دست رفت و پای از جای

20. سر صلاح توقع مدار و سامانش

21. گلی چو روی تو گر ممکنست در آفاق

22. نه ممکنست چو سعدی هزاردستانش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* رزق اگر بر آدمی عاشق نمی باشد، چرا
* از زمین گندم گریبان چاک می آید برون؟
شعر کامل
صائب تبریزی
* ظاهر و باطن ما آینه یکدگرند
* خاک در چشم حریفی که دهد بازی ما
شعر کامل
صائب تبریزی
* یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد
* آن که یوسف به زر ناسره بفروخته بود
شعر کامل
حافظ