سعدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 376

1. خرامان از درم بازآ کت از جان آرزومندم

2. به دیدار تو خوشنودم به گفتار تو خرسندم

3. اگر چه خاطرت با هر کسی پیوندها دارد

4. مباد آن روز و آن خاطر که من با جز تو پیوندم

5. کسی مانند من جستی زهی بدعهد سنگین دل

6. مکن کاندر وفاداری نخواهی یافت مانندم

7. اگر خود نعمت قارون کسی در پایت اندازد

8. کجا همتای من باشد که جان در پایت افکندم

9. به جانت کز میان جان ز جانت دوستتر دارم

10. به حق دوستی جانا که باور دار سوگندم

11. مکن رغبت به هر سویی به یاران پراکنده

12. که من مهر دگر یاران ز هر سویی پراکندم

13. شراب وصلت اندرده که جام هجر نوشیدم

14. درخت دوستی بنشان که بیخ صبر برکندم

15. چو پای از جاده بیرون شد چه نفع از رفتن راهم

16. چو کار از دست بیرون شد چه سود از دادن پندم

17. معلم گو ادب کم کن که من ناجنس شاگردم

18. پدر گو پند کمتر ده که من نااهل فرزندم

19. به خواری در پیت سعدی چو گرد افتاده می‌گوید

20. پسندی بر دلم گردی که بر دامانت نپسندم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* تا نه تصور کنی که بی تو صبوریم
* گر نفسی می‌زنیم بازپسین است
شعر کامل
سعدی
* در این زمانه رفیقی که خالی از خلل است
* صراحی می ناب و سفینه غزل است
شعر کامل
حافظ
* مریض عشق به کوی تو تا غبار نشد
* ز ضعف تن نتوانست کز زمین خیزد
شعر کامل
جامی