سعدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 416

1. بس که در منظر تو حیرانم

2. صورتت را صفت نمی‌دانم

3. پارسایان ملامتم مکنید

4. که من از عشق توبه نتوانم

5. هر که بینی به جسم و جان زندست

6. من به امید وصل جانانم

7. به چه کار آید این بقیت جان

8. که به معشوق برنیفشانم

9. گر تو از من عنان بگردانی

10. من به شمشیر برنگردانم

11. گر بخوانی مقیم درگاهم

12. ور برانی مطیع فرمانم

13. من نه آنم که سست بازآیم

14. ور ز سختی به لب رسد جانم

15. گر اجابت کنی و گر نکنی

16. چاره من دعاست می‌خوانم

17. سهل باشد صعوبت ظلمات

18. گر به دست آید آب حیوانم

19. تا کی آخر جفا بری سعدی

20. چه کنم پای بند احسانم

21. کار مردان تحملست و سکون

22. من کیم خاک پای مردانم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* اندرین شهر دلم بستهٔ گندم گونیست
* ورنه صد شهر چنین را به جوی نفروشم
شعر کامل
اوحدی
* یافت در بی بصری گمشده خود یعقوب
* بصر از هر که گرفتند بصیرت دادند
شعر کامل
صائب تبریزی
* همه شب راه دلم بر خم گیسوی تو بود
* آه از این راه که باریک تر از موی تو بود
شعر کامل
فروغی بسطامی