سعدی_گلستانباب دوم - در اخلاق درويشان (فهرست)

حکایت (2٤)

گله کردم پیش یکی از مشایخ که فلان بفساد من گواهی داده است. گفت: به صلاحش خجل کن

1. تو نیکوروش باش تا بدسگال

2. بنقص تو گفتن نیابد مجال

3. چو آهنگ بر بط بود مستقیم

4. کی از دست مطرب خورد گوشمال؟


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گفتم که بوی زلفت گمراه عالمم کرد
* گفتا اگر بدانی هم اوت رهبر آید
شعر کامل
حافظ
* شگفت نیست دلم چون انار اگر بکفد
* که قطره قطره خونش به ناردان ماند
شعر کامل
سعدی
* ذوق پاکان زخم و مستی نیست
* جاه نیکان به کبر و هستی نیست
شعر کامل
اوحدی