سعدی_گلستانباب دوم - در اخلاق درويشان (فهرست)

حکایت (2٥)

یکی را از مشایخ شام پرسیدند: که حقیقت تصوف چیست؟ گفت: از این پیش طایفه ای بودند در جهان پراکنده بصورت و بمعنی جمع اکنون قومی هستند به صورت جمع و بمعنی پراکنده

1. چو هر ساعت از تو بجائی رود دل

2. بتنهائی اندر صفائی نبینی

3. ورت مال و جاهست و زرع و تجارت

4. چو دل با خدایست خلوت نشینی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* غالباً تلخی جان کندن من خواست طبیب
* که به جز صبر نفرمود مداوای دگر
شعر کامل
هلالی جغتایی
* هر خم زلف تو یک جمع پریشان دارد
* وه که این سلسله صد سلسله جنبان دارد
شعر کامل
فروغی بسطامی
* از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
* زنهار از این بیابان وین راه بی‌نهایت
شعر کامل
حافظ