سعدی_گلستانباب هشتم - در آداب صحبت (فهرست)

گفتار (102)

حکیمی را پرسیدند که چندین درخت نامور که خدای عزوجل آفریده است برومند ،هیچ یکی را آزاد نخوانده اند مگر سرو را که ثمره ای ندارد، گوئی در این چه حکمتست؟

گفت: هریکی را دخلی معینست و وقتی معلوم که گاهی بوجود آن تازه اند و گاهی بعدم آن پژمرده، و سرو را هیچ از این نیست و همه وقتی خوشست و این است صفت آزادگان

1. بر آنچه میگذرد دل منه که دجله بسی

2. پس از خلیفه بخواهد گذشت در بغداد

3. گرت ز دست برآید چو نخل باش کریم

4. ورت ز دست نیاید چو سرو باش آزاد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم
* جرس فریاد می‌دارد که بربندید محمل‌ها
شعر کامل
حافظ
* وصال با من خونین جگر چه خواهد کرد؟
* به تلخکامی دریا شکر چه خواهد کرد؟
شعر کامل
صائب تبریزی
* امشب کمند زلف ترا تاب دیگری است
* ای فتنه در کمین دل و هوش کیستی؟
شعر کامل
رهی معیری