سعدی_مواعظغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 13

1. به جهان خرم از آنم که جهان خرم ازوست

2. عاشقم بر همه عالم که همه عالم ازوست

3. به غنیمت شمر ای دوست دم عیسی صبح

4. تا دل مرده مگر زنده کنی کاین دم ازوست

5. نه فلک راست مسلم نه ملک را حاصل

6. آنچه در سر سویدای بنی‌آدم ازوست

7. به حلاوت بخورم زهر که شاهد ساقیست

8. به ارادت ببرم درد که درمان هم ازوست

9. زخم خونینم اگر به نشود به باشد

10. خنک آن زخم که هر لحظه مرا مرهم ازوست

11. غم و شادی بر عارف چه تفاوت دارد

12. ساقیا باده بده شادی آن کاین غم ازوست

13. پادشاهی و گدایی بر ما یکسانست

14. که برین در همه را پشت عبادت خم ازوست

15. سعدیا گر بکند سیل فنا خانهٔ عمر

16. دل قوی دار که بنیاد بقا محکم ازوست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* برون از خود ندارد چاره ای درد دل عاشق
* همان کف مرهم کافور باشد زخم دریا را
شعر کامل
صائب تبریزی
* ز دستم بر نمی‌خیزد که یک دم بی تو بنشینم
* بجز رویت نمی‌خواهم که روی هیچ کس بینم
شعر کامل
سعدی
* از آبگینه حوصلۀ ما تُنُک تر است
* صبر از دلی طلب که درو منزلِ تو نیست
شعر کامل
نظیری نیشابوری