صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 11

1. می رسد هر دم مرا از چرخ آزاری جدا

2. می خلد در دیده من هر نفس خاری جدا

3. از متاع عاریت بر خود دکانی چیده ام

4. وام خود خواهد ز من هر دم طلبکاری جدا

5. چون گنهکاری که هر ساعت ازو عضوی برند

6. چرخ سنگین دل ز من هر دم کند یاری جدا

7. نیست ممکن جان پر افسوس من خالی شود

8. گر شود هر موی من آه شرر باری جدا

9. تا شدم بی عشق، می لرزم به جان خویشتن

10. هیچ بیماری نگردد از پرستاری جدا

11. دست من چون خار دیوارست از گل بی نصیب

12. ور نه دارد دامن گل هر سر خاری جدا

13. نه همین خورشید سرگرم است از سودای او

14. عشق دارد در دل هر ذره بازاری جدا

15. حسن سرکش، کافر از جوش هواداران شود

16. دارد از هر طوق قمری سرو زناری جدا

17. قطع امید از حیات تلخ بر من مشکل است

18. وای بر آن کس که گردد از شکرزاری جدا

19. تکیه بر پیوند جان و تن مکن صائب که چرخ

20. این چنین پیوندها کرده است بسیاری جدا


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به چندین دست نتوانست مژگانش نگه دارد
* ز افتادن به هر جانب نگاه نیم مستش را
شعر کامل
صائب تبریزی
* در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن
* من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می‌رود
شعر کامل
سعدی
* حافظ شراب و شاهد و رندی نه وضع توست
* فی الجمله می‌کنی و فرو می‌گذارمت
شعر کامل
حافظ