صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1100

1. کوه را پای ادب در دامن تمکین ازوست

2. پله ناز بتان سنگدل سنگین ازوست

3. گر چه شکر خنده اش در پرده شرم و حیاست

4. در دل دریای تلخ آب گهر شیرین ازوست

5. با دل مجروح ما حاشا که کوتاهی کند

6. آن که خون در ناف آهوی ختا مشکین ازوست

7. تا چه خواهد کرد یارب با دل بی تاب ما

8. برق جولانی که کوه طور بی تمکین ازوست

9. نیست غافل آفتاب از حال دورافتادگان

10. ذره را شمع تجلی بر سر بالین ازوست

11. دامن پاکی که خونم را نمی گیرد به خود

12. دستها چون پنجه مرجان به خون رنگین ازوست

13. در حریمش دولت بیدار، خواب آلوده ای است

14. آن که خواب غفلت ما این چنین سنگین ازوست

15. آن که می دارد زبان گندمین از ما دریغ

16. تخم انجم، خرمن مه، خوشه پروین ازوست

17. آتشین رویی که شمع محفل ما گشته است

18. خار مژگان مهر عالمتاب را زرین ازوست

19. نیست صائب غیر کوه غم، که بادا پایدار

20. آن که گاهی این دل بی تاب را تسکین ازوست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* پاک طینت می رساند فیض بعد از سوختن
* عود خاکستر چو گردد می کند دندان سفید
شعر کامل
صائب تبریزی
* جان میده وداد طمع و حرص مده
* غم میخور و نان منت آلوده مخور
شعر کامل
عبید زاکانی
* دوش آرزوی خواب خوشم بود یک زمان
* امشب نظر به روی تو از خواب خوشترست
شعر کامل
سعدی