صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1178

1. این که روزی بی تردد می رسد افسانه است

2. پنجه کوشش کلید رزق را دندانه است

3. با هزاران عقده مشکل درین بستان چو سرو

4. دست را بر هم نهادن سخت بی دردانه است

5. هیچ کس در پایه خود نیست کمتر از کسی

6. گنج دارد زیر پر تا جغد در ویرانه است

7. غفلت ارباب دولت را سبب در کار نیست

8. در بهاران خوابها مستغنی از افسانه است

9. گفتگو با جاهلان بی ادب از عقل نیست

10. هر که می گردد طرف با کودکان، دیوانه است

11. زود گردون کامجویان را ز سر وا می کند

12. چون فضول افتاد مهمان، بار صاحبخانه است

13. روی شرم آلود از خود آب برمی آورد

14. باده گلرنگ اینجا شبنم بیگانه است

15. دیده حق بین نگردد روزی هر خودپرست

16. ورنه خرمن های عالم جمله از یک دانه است

17. حاصلش از رزق غیر از گردش بیهوده نیست

18. آسیا هر چند مستغرق در آب و دانه است

19. مطلب از سیر گلستان تنگدل گردیدن است

20. ورنه باغ دلگشای ما درون خانه است

21. در گلستانی که میراب است چشم بلبلان

22. باغبان بیکارتر از سبزه بیگانه است

23. کار ما از پنجه تدبیر می گردد گره

24. گر چه امید گشایش زلف را از شانه است

25. صائب از می بیغمان شادی توقع می کنند

26. دردمندان را نظر بر گریه مستانه است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* یا نمی باید ز آزادی زدن چون سرو لاف
* یا گره از بی بری در دل نمی باید گرفت
شعر کامل
صائب تبریزی
* ضرورتست که عهد وفا به سر برمت
* و گر جفا به سر آید هزار چندینم
شعر کامل
سعدی
* خود را چو برگ کاه سبک کن ز هر چه هست
* آنگه کمند جاذبه کهربا ببین
شعر کامل
صائب تبریزی