صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 143

1. بشکفد پروانه چون در انجمن بیند مرا

2. خیزد از بلبل فغان چون در چمن بیند مرا

3. مصرع برجسته آهم چنین کاستاده ام

4. آب گردد شمع اگر در انجمن بیند مرا

5. چرخ عاجز کش که چون شمع آتشم در جان زده است

6. چشم دارم بر مزار خویشتن بیند مرا!

7. منت شمع تجلی می نهد بر بخت من

8. کرم شب تابی فلک چون در لگن بیند مرا

9. زان نمی بندم لب خواهش که این چرخ خسیس

10. روزیم را می برد گر بی دهن بیند مرا

11. سرمه خاموشیی خواهم که گوش پرده در

12. چون لب پیمانه بیزار از سخن بیند مرا

13. همچو گرگ از یکدگر چشم حسودش می درد

14. گر ز نقش بوریا در پیرهن بیند مرا

15. ناخن من آبروی تیشه فرهاد ریخت

16. آه اگر شیرین به چشم کوهکن بیند مرا

17. تا عقیق از سادگی سنجید خود را با لبش

18. جوش غیرت تشنه خون یمن بیند مرا

19. گر چنین صائب غریبان را نوازش می کند

20. چشم بگشاید چو غربت، در وطن بیند مرا


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* این صورت بت چیست اگر خانه کعبه‌ست
* وین نور خدا چیست اگر دیر مغانه‌ست
شعر کامل
مولوی
* سرو اگر نیز تحول کند از جای به جای
* نتوان گفت که زیباتر از این می‌گذرد
شعر کامل
سعدی
* چو خورشید بر چرخ بنمود تاج
* زمین شد به کردار تابنده عاج
شعر کامل
فردوسی