صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 144

1. چون به خاطر آن دو لعل آبدار آید مرا

2. صد بدخشان اشک خونین در کنار آید مرا

3. خون خود را می کنم چون آب بر تیغش حلال

4. بر سر بالین اگر آن گلعذار آید مرا

5. آن که برق خرمنم در زندگی هرگز نشد

6. بعد مردن چشم دارم بر مزار آید مرا

7. تن به هجران دادن و از دور دیدن خوشترست

8. من که از خود می روم چون در کنار آید مرا

9. خار دیوارم، خزان و نوبهار من یکی است

10. نخل امیدی ندارم تا به بار آید مرا

11. شبنم من چشم می پوشد ز روی آفتاب

12. چهره گل کی به چشم اشکبار آید مرا؟

13. خار صحرای جنون گر سر بسر سوزن شود

14. از جگر بیرون کجا این خار خار آید مرا

15. از نظر چون رفت، برگشتن ندارد آب عمر

16. گریه حسرت مگر در جویبار آید مرا

17. همت من پشت پا بر عالم باقی زده است

18. چیست دنیا تا به چشم اعتبار آید مرا؟

19. هر که را کاری است، گردون می زند بر یکدگر

20. وقت آن آمد که بیکاری به کار آید مرا

21. می شنیدم پیش ازین از خون شمیم نوبهار

22. بوی خون اکنون به مغز از نوبهار آید مرا

23. ای که داری خنده بر کوتاه دستی های من

24. باش چندانی که دولت در کنار آید مرا

25. کی به فکر وعده ام آن بی وفا خواهد فتاد؟

26. خون اگر صائب ز چشم انتظار آید مرا


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چرا ز غیر شکایت کنم، که همچو حباب
* همیشه خانه خراب هوای خویشتنم
شعر کامل
صائب تبریزی
* به من ده آن می احمر، به مصر و یوسفانم بر
* که سیرم زین بیابان و ازین من و ازین سلوی
شعر کامل
مولوی
* تا عهد تو دربستم عهد همه بشکستم
* بعد از تو روا باشد نقض همه پیمان‌ها
شعر کامل
سعدی