صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1558

1. دوزخ اهل نظر، پاس نگه داشتن است

2. چه بهشتی است که معشوقه ما بازاری است!

3. راه عشق از خودی توست چنین پست و بلند

4. اگر از خویش برآیی، همه جا همواری است

5. تا درین دایره ای، خون خور و خاموش نشین

6. که در آغوش رحم، کار جنین خونخواری است

7. عافیت می طلبی، پای خم از دست مده

8. که بلاها همه در زیر سر هشیاری است

9. نسبت فقر به هر بی سر و پا نتوان کرد

10. شال پیچیدن این قوم ز بی دستاری است

11. در کمین است که صیدی نجهد از دامش

12. غنچه خسبیدن زهاد نه از دینداری است

13. (کار ما نیست سر زلف سخن شانه زدن

14. اینقدر هست که یک پرده به از بیکاری است!)

15. نسبتش با همه جا و همه کس یکسان است

16. هر که چون صائب از آیین تکلف عاری است

17. مستی چشم تو در مرتبه هشیاری است

18. خواب آهونگهان شوختر از بیداری است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* با آن همه بیداد او وین عهد بی‌بنیاد او
* در سینه دارم یاد او یا بر زبانم می‌رود
شعر کامل
سعدی
* ز آستین طبیبان هزار خون بچکد
* گرم به تجربه دستی نهند بر دل ریش
شعر کامل
حافظ
* گوی توفیق و کرامت در میان افکنده‌اند
* کس به میدان در نمی‌آید سواران را چه شد
شعر کامل
حافظ