صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1740

1. خوشا دلی که نمکسود از ملاحت اوست

2. کباب آتش بی زینهار طلعت اوست

3. به سر دهند عزیزان گلستانش جای

4. چو سایه هر که گرفتار نخل قامت اوست

5. سری کز افسر خورشید می ستاند باج

6. همان سرشت که در وی هوای خدمت اوست

7. دهان شیر بود امن تر ز ناف غزال

8. مرا که جوشن داودی از حمایت اوست

9. چه نسبت است به صبح آن بیاض گردن را؟

10. که فرد باطلی از دفتر صباحت اوست

11. کسی است عاشق صادق چو صبح در آفاق

12. که صرف آه کند یک دو دم که قسمت اوست

13. اگر ترا نظر موشکاف، احول نیست

14. نظام عالم کثرت دلیل وحدت اوست

15. زمین سوخته را ابر می کند سرسبز

16. امید نامه صائب به ابر رحمت اوست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* در آن بساط که حسن تو جلوه آغازد
* مجال طعنه بدبین و بدپسند مباد
شعر کامل
حافظ
* ما چو پیمان با کسی بستیم دیگر نشکنیم
* گر همه زهرست چون خوردیم ساغر نشکنیم
شعر کامل
وحشی بافقی
* بساط عمر مرا گو فرونورد زمانه
* که من حکایت دیدار دوست درننوردم
شعر کامل
سعدی