صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2115

1. تمکین خرام تو ز بسیاری دلهاست

2. این سیل، بلنگر ز گرانباری دلهاست

3. هر حلقه ای از زلف تو، چون حلقه ماتم

4. از نوحه و از گریه و از زاری دلهاست

5. بی جلوه انجم، دل شب پرده خواب است

6. فیض شب آن زلف ز بیداری دلهاست

7. از شورش جانهاست پریشانی آن زلف

8. بیماری چشمش ز پرستاری دلهاست

9. از جلوه او، کیست ز دل دست نشوید؟

10. خار و خس این سیل، عنانداری دلهاست

11. مشکل که کند گوش، امان نامه خط را

12. خال تو که مشغول جگرخواری دلهاست

13. تا دل نشود بیخبر، آسوده نگردد

14. مستی عرق صحت بیماری دلهاست

15. صائب دو جهان سوزد اگر روی نماید

16. آن نور که در پرده زنگاری دلهاست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* وه که دامن می‌کشد آن سرو ناز از من هنوز
* ریخت خونم را و دارد احتراز از من هنوز
شعر کامل
وحشی بافقی
* چیده ایم از دو جهان دامن الفت چون سرو
* هر که از ما گذرد آب روان می دانیم
شعر کامل
صائب تبریزی
* صبا خاک وجود ما بدان عالی جناب انداز
* بود کان شاه خوبان را نظر بر منظر اندازیم
شعر کامل
حافظ