صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2172

1. بی روی تو چشم از همه خوبان نتوان بست

2. یوسف چو نباشد در کنعان نتوان بست

3. تا بوی گلی سلسله جنبان نسیم است

4. بر ما ره آمد شد بستان نتوان بست

5. هر چند که چون دل گهری رفته ز دستم

6. تهمت به سر زلف پریشان نتوان بست

7. امروز که دست ستم ناز درازست

8. بر سینه ره کاوش مژگان نتوان بست

9. در کیش سر زلف که هم عهد شکست است

10. زنار توان بستن و پیمان نتوان بست

11. در آتشم از محرمی آینه تو

12. هر چند در خلد به رضوان نتوان بست

13. صائب پر و بالی بگشا موسم هندست

14. دل را به تماشای صفاهان نتوان بست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گرم عذاب نمایی به داغ و درد جدایی
* شکنجه صبر ندارم بریز خونم و رستی
شعر کامل
سعدی
* کار زلف توست مشک‌افشانی و نظارگان
* مصلحت را تهمتی بر نافهٔ چین بسته‌اند
شعر کامل
حافظ
* گل بخواهد چید بی‌شک باغبان
* ور نچیند خود فرو ریزد ز بار
شعر کامل
سعدی