صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2311

1. از لب منصور راز عشق بر صحرا فتاد

2. پرده دریا درد موجی که بی پروا فتاد

3. عشق بی پروا دماغ خانه آرایی نداشت

4. این گره در کار دریا از حباب ما فتاد

5. صبر نتوانست پیچیدن عنان راز عشق

6. این شرر آخر برون از سینه خارا فتاد

7. چاره جوییهای غمخواران مرا بیچاره کرد

8. این گره در کار من از سوزن عیسی فتاد

9. روی گرم لاله و آغوش گل زندان اوست

10. هر که چون شبنم به فکر عالم بالا فتاد

11. در جهان ساده لوحی رهبری در کاری نیست

12. خضر شد هر کس که در دامان این صحرا فتاد

13. می کند در سنگ خارا داغ تنهایی اثر

14. بیستون خاموش شد تا کوهکن از پا فتاد

15. سالها خون خوردن و خامش نشستن سهل نیست

16. عمر اگر باشد، فلک خواهد به فکر ما فتاد

17. اختیاری نیست صائب اضطراب ما زعشق

18. دست و پایی می زند هر کس که در دریا فتاد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* از متاع عاریت بر خود دکانی چیده ام
* وام خود خواهد ز من هر دم طلبکاری جدا
شعر کامل
صائب تبریزی
* شگفتی بگیتی ز رستم بس است
* کزو داستان بر دل هرکس است
شعر کامل
فردوسی
* امروز خندان آمدی مفتاح زندان آمدی
* بر مستمندان آمدی چون بخشش و فضل خدا
شعر کامل
مولوی