صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2328

1. زلف مشکین را چرا آن نازپرور می برد؟

2. بی خطا افتاده خود را چرا سر می برد؟

3. هر نفس غم پاره ای از جسم لاغر می برد

4. همچو خاکستر که از پهلوی اخگر می برد

5. ما به چشم مور گندم دیده قانع گشته ایم

6. روزی ما را چرا چرخ ستمگر می برد؟

7. در قیامت می شود شیرین، زبان در کام ما

8. تلخی بادام ما را شور محشر می برد

9. از شهیدان یک سر و گردن نباشم چون بلند؟

10. تیغ او در ماتم من زلف جوهر می برد

11. عشق عالمسوز بر من مهربان گردیده است

12. جامه بر بالایم از بال سمندر می برد

13. من به لیمویی قناعت کرده ام از روزگار

14. ناف صفرای مرا گردون به شکر می برد

15. هر که چون صائب دویی را از میان برداشته است

16. می کند پی قاصدان را، خامه را سر می برد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* طبیبا هر که را بیماری هجران فگند از پا
* اجل پیش از تو بر بالین آن بیمار پیدا شد
شعر کامل
هلالی جغتایی
* درون خامه هر گدا شهنشاهی است
* قدم برون منه از حد خویش، سلطان باش
شعر کامل
صائب تبریزی
* بس که دردسر ز فریاد و فغان خود کشم
* از دهان چون ناله می خواهم زبان خود کشم
شعر کامل
جامی