صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2491

1. پای رفتن از حریم او کجا دارد سپند؟

2. در تماشاگاه او پا در حنا دارد سپند

3. گر بر آرد عشق دود از خرمن ما گو برآر

4. چون خلیل از شعله باغ دلگشا دارد سپند

5. بیقراران را نظر بر منتهای مطلب است

6. تا در آتش نیست، آتش زیر پا دارد سپند

7. در حریم عشق عالمسوز خاموشی است باب

8. دور می گردد ز آتش تا صدا دارد سپند

9. بی محابا سینه بر دریای آتش می زند

10. در نظر حسن گلوسوز که را دارد سپند؟

11. جستن از دام گرهگیر تعین سهل نیست

12. خرده جان بهر آتش رو نما دارد سپند

13. بر لب ما مهر خاموشی زدن انصاف نیست

14. در بساط زندگانی یک نوا دارد سپند

15. سالها شد بستر و بالین ز آتش کرده ایم

16. اینقدر سامان خودداری کجا دارد سپند؟

17. پیش ما کز آتشین رویان جدا افتاده ایم

18. لذت آواز پای آشنا دارد سپند

19. اختیاری نیست صائب اضطراب ما زعشق

20. پیش آتش چون دل خود را بجا دارد سپند؟

21. تا نسوزد پاک، هیهات است صائب وا شود

22. عقده ای در دل کز این وحشت سرا دارد سپند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* مست بگذشت و نظر بر من درویش انداخت
* گفت ای چشم و چراغ همه شیرین سخنان
شعر کامل
حافظ
* بروید ای حریفان بکشید یار ما را
* به من آورید آخر صنم گریزپا را
شعر کامل
مولوی
* ظالم بمرد و قاعدهٔ زشت از او بماند
* عادل برفت و نام نکو یادگار کرد
شعر کامل
سعدی