صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 3056

1. مسلسل حرف از ان مژگان خوش تقریر می ریزد

2. سخن زین خامه فولاد چون زنجیر می ریزد

3. مخور بر دل مرا تا برخوری زان چهره نوخط

4. که از لرزیدن من جوهر از شمشیر می ریزد

5. چه گلها می توان چید از دل بیطاقت عاشق

6. در آن محفل که رنگ از چهره تصویر می ریزد

7. سلامت خواهی از چشم بدان، سر در گریبان کش

8. که از گردن فرازی بر هدفها تیر می ریزد

9. نه از نازست اگر کم حرف افتاده است لبهایش

10. قلم چون تنگ شق افتد رقم زو دیر می ریزد

11. تو سنگین دل به جوی شیر قانع نیستی، ورنه

12. به قدر حاجت از پستان قسمت شیر می ریزد

13. زحیرانی به دندان می گزی انگشت گستاخی

14. اگر دانی چها از خامه تقدیر می ریزد

15. مرا بگذار با ویرانی ای معمار سنگین دل

16. که رنگ از روی من ز اندیشه تعمیر می ریزد

17. من عاجز کنم چون از علایق جمع دامن را؟

18. که رنگ آتش از این خار دامنگیر می ریزد

19. مکش تیغ زبان صائب به هر بیهوده گفتاری

20. که از عاجزکشیها این دم شمشیر می ریزد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چه ساز بود که در پرده می‌زد آن مطرب
* که رفت عمر و هنوزم دماغ پر ز هواست
شعر کامل
حافظ
* مرا تا عشق تعلیم سخن کرد
* حدیثم نکته هر محفلی بود
شعر کامل
حافظ
* ای خوشا خلعت نوروزی بستان افروز
* جامه از اطلس زنگاری و تاج از مخمل
شعر کامل
وحشی بافقی