صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 3100

1. ز ابروی تو دل گردد زره، گر آهنین باشد

2. کمانی را که تیر از خانه خیزد این چنین باشد

3. کند در پرده مه سیر خورشید جهان آرا

4. زصورت، دیده هر کس به صورت آفرین باشد

5. مرا با قامت رعنای او عیشی است بی پایان

6. حیات جاودان از مردم کوتاه بین باشد

7. نگردد مانع از گوهرافشانی موج، دریا را

8. چه پروا باد دستان را زچین آستین باشد؟

9. درین بستان نهد چون سرو هر کس دست خود بر دل

10. در ایام خزان پیرایه روی زمین باشد

11. شود روشنتر از صبح قیامت شمع اقبالش

12. سرافرازی که چون خورشید چشمش بر زمین باشد

13. عمل چون خالص افتد خود بهشت خویش می گردد

14. که شمع خانه زنبور هم از انگبین باشد

15. چه با من می تواند کرد داغ عشق او صائب؟

16. سمندر را چه پروا از شراب آتشین باشد؟


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ساروان بار من افتاد خدا را مددی
* که امید کرمم همره این محمل کرد
شعر کامل
حافظ
* چرا حافظ چو می‌ترسیدی از هجر
* نکردی شکر ایام وصالش
شعر کامل
حافظ
* در هر کمین که آن ترک تیر از کمان گشاید
* دل را هدف توان ساخت جان را سپر توان کرد
شعر کامل
فروغی بسطامی