صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 3103

1. من ناکس کیم تا در سرشتم آرزو باشد؟

2. به خون شویم اگر در سرنوشتم آرزو باشد

3. به مرگ خنده خونین نشیند زخم ناسورم

4. اگر از چرخ مریم دست رشتم آرزو باشد

5. قبول سجده بت نیست در لوح جبین من

6. چرا طغرای صندل از کنشتم آرزو باشد؟

7. سر و کار دل حق ناشناسم باد با دوزخ

8. اگر با روی گندم گون بهشتم آرزو باشد

9. تمام عمر تخم آرزو کشتم، ندانستم

10. که خاکستر بود خرمن چو کشتم آرزو باشد

11. سر فردی چو خورشید از دو عالم آرزو دارم

12. نه از بالین پرستانم که خشتم آرزو باشد

13. نیم چون کعبه در قید لباس از تن پرستیها

14. زعریانی پرندی چون کنشتم آرزو باشد

15. خوشم با خاطر فارغ زکفر و دین خود صائب

16. نه طوف کعبه، نه سیر کنشتم آرزو باشد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ساقیا در گردش ساغر تعلل تا به چند
* دور چون با عاشقان افتد تسلسل بایدش
شعر کامل
حافظ
* ملامت من مسکین کسی کند که نداند
* که عشق تا به چه حدست و حسن تا به چه غایت
شعر کامل
سعدی
* از صحبت مردم دل ناشاد گریزد
* چون آهوی وحشی که ز صیاد گریزد
شعر کامل
رهی معیری