صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 3184

1. به همت کشتی تن را شکستم تا چه پیش آید

2. درین دریای بی پایان نشستم تا چه پیش آید

3. یکی صد شد زتسبیح ریایی عقده کارم

4. کمر در خدمت زنار بستم تا چه پیش آید

5. زبیتابی گره نگشود از کار سپند من

6. مربع در دل آتش نشستم تا چه پیش آید

7. غبار خاطرم چون آسیا افزود از گردش

8. به دامن پای خواب آلود بستم تا چه پیش آید

9. گرفتار محبت گرچه آزادی نمی بیند

10. زبندی خانه افلاک جستم تا چه پیش آید

11. نشد نقش مرادی جلوه گر زآیینه گردون

12. پس آیینه زانو نشستم تا چه پیش آید

13. چوبی سنگین دلی نتوان ثمر زین بوستان بردن

14. فلاخن وار بر دل سنگ بستم تا چه پیش آید

15. لب گفتار بستم چون صدف از حرف نیک و بد

16. به فال گوش در دریا نشستم تا چه پیش آید

17. به تنگ هوشیاری ساختن از من نمی آید

18. گهی دیوانه، گاهی نیم مستم تا چه پیش آید

19. (فریب کعبه جویان پرده چشم خدابین شد

20. دل بت را زنادانی شکستم تا چه پیش آید)

21. نرفت از پیش کاری چون به دست و پا زدن صائب

22. دو دست سعی را بر پشت بستم تا چه پیش آید


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* نیرزد همی زندگانیش مرگ
* درختی که زهر آورد بار و برگ
شعر کامل
فردوسی
* گر مخیر بکنندم به قیامت که چه خواهی
* دوست ما را و همه نعمت فردوس شما را
شعر کامل
سعدی
* هست بی صورت جناب قدس عشق
* لیک در هر صورتی خود را نمود
شعر کامل
جامی