صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 3229

1. مگر زلف سبکسیر تو از جولان بیاساید

2. که از دست کشاکش رشته های جان بیاساید

3. اگرنه بر امید وصل یوسف طلعتی باشد

4. به چندین چشم، چون زنجیر در زندان بیاساید؟

5. به راهش تا فشاندم نقد جان آسوده گردیدم

6. چو تخم آسوده گردد در زمین، دهقان بیاساید

7. نمکدان بشکند گر شور محشر در گریبانش

8. نمک پرورده لعل ترا کی جان بیاساید؟

9. مرا از پای نافرمان چها بر سر نمی آید

10. خوشا پایی که همچون سرو در دامان بیاساید

11. در آن وادی که محمل پرده سازست از افغان

12. جرس کی ظرف آن دارد که از افغان بیاساید؟

13. میان جسم و جان پیوند محکم می شود صائب

14. اگر سیل پریشانگرد در ویران بیاساید


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* یار بگذشت، از همه خندان و از من خشمناک
* عمر بر من مشکل و بر دیگران آسان گذشت
شعر کامل
هلالی جغتایی
* ای لعبت خندان لب لعلت که مزیده‌ست؟
* وی باغ لطافت به رویت که گزیده‌ست؟
شعر کامل
سعدی
* غم جهان مخور و پند من مبر از یاد
* که این لطیفه عشقم ز ره روی یادست
شعر کامل
حافظ