صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 3257

1. سخن عشق محال است مکرر گردد

2. بحر در هر نفسی عالم دیگر گردد

3. سخن عشق به تکرار ندارد حاجت

4. کی تهی حوصله بحر ز گوهر گردد؟

5. از جنون حرف مکرر نشنیده است کسی

6. حرف عقل است که نشنیده مکرر گردد

7. نظر پیر مغان گرمتر از خورشیدست

8. چه غم از باده اگر دامن ما تر گردد؟

9. کفر نعمت بود از جنت اگر یاد کند

10. دیدن روی تو آن را که میسر گردد

11. پله حسن به تمکین ز تماشایی شد

12. یوسف از جوش خریدار به لنگر گردد

13. نفس آن روز برآرم به خوشی از ته دل

14. که دل سوخته در بزم تو مجمر گردد

15. به زر قلب ز اخوان نخرد یوسف را

16. از تماشای تو چشمی که توانگر گردد

17. گر به میخانه مرا جاذبه پیر مغان

18. از کرم راهنما نوبت دیگر گردد:

19. دست وقتی کنم از گردن مینا کوتاه

20. که مرا طوق گریبان خط ساغر گردد

21. می پرد دیده امید دو عالم صائب

22. تا که را دولت دیدار میسر گردد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گر جان عاشق دم زند آتش در این عالم زند
* وین عالم بی‌اصل را چون ذره‌ها برهم زند
شعر کامل
مولوی
* به ذوق ناله من آسمان مستانه می رقصد
* جهان ماتم سرا گردد اگر من از نوا افتم
شعر کامل
صائب تبریزی
* اگر چه در طلبت همعنان باد شمالم
* به گرد سرو خرامان قامتت نرسیدم
شعر کامل
حافظ