صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 3490

1. عاقلانی که ز زنجیر تو سر وا زده اند

2. غافلانند که بر دولت خود پا زده اند

3. در و دیوار ز شوق تو ندارد آرام

4. کوهها را به کمر دامن صحرا زده اند

5. هر قدم بی سر و پایان تو پرگار صفت

6. چرخها بر سر یک آبله پا زده اند

7. اشک ریزان تو هر جا گهرافشان شده اند

8. مهر گوهر به لب دعوی دریا زده اند

9. به قدم فیض رسان باش که روشن گهران

10. بر سر خار گل از آبله پا زده اند

11. نیست در عالم تجرید سبکباری هم

12. گره از قاف به بال و پر عنقا زده اند

13. می دهد از جگر سوخته مجنون یاد

14. هر سیه خیمه که بر دامن صحرا زده اند

15. فلک بی سر و پا حلقه بیرون درست

16. صائب آنجا که سراپرده دلها زده اند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به ملازمان سلطان که رساند این دعا را
* که به شکر پادشاهی ز نظر مران گدا را
شعر کامل
حافظ
* روی خوبت، ماه تابان من است
* ماه رویا! روی خوب از من متاب
شعر کامل
سلمان ساوجی
* پیری اگر چه گوهر دندان ز من گرفت
* شادم که بی نیاز مرا از خلال کرد
شعر کامل
صائب تبریزی