صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 3732

1. گلی که از عرق شرم دیده بان دارد

2. خط امان ز شبیخون بلبلان دارد

3. به عشق نسبت خاصی است ناتوانان را

4. گهر علاقه دیگر به ریسمان دارد

5. فراغ بال ز مرغان این چمن مطلب

6. که گر همای بود درد استخوان دارد

7. فغان که آینه رخسار من نمی داند

8. که آشنایی تردامنان زیان دارد

9. بجان رساند مرا داغ دوستان دیدن

10. چه دلخوشی خضر از عمر جاودان دارد؟

11. چرا ز غیرت، پروانه خویش را نکشد؟

12. که شمع با همه انجمن زبان دارد

13. وفا به وعده نکردن خلاف آداب است

14. وگرنه شکوه ما مهر بر زبان دارد

15. چه حالت است من خسته را نمی دانم

16. که هرچه جز دل خود می خورم زیان دارد

17. لباس ماتم بلبل همیشه آماده است

18. به هر چمن که در او زاغی آشیان دارد

19. چگونه دیده صائب گهرفشان نشود؟

20. که رو ز ملک خراسان به اصفهان دارد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* سخندانیّ و خوشخوانی نمی‌ورزند در شیراز
* بیا حافظ که تا خود را به ملکی دیگر اندازیم
شعر کامل
حافظ
* تفاوتی نکند قدر پادشایی را
* که التفات کند کمترین گدایی را
شعر کامل
سعدی
* کی رفته‌ای زدل که تمنا کنم تو را
* کی بوده‌ای نهفته که پیدا کنم تو را
شعر کامل
فروغی بسطامی