صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 3918

1. چو حلقه بر در دل شوق اصفهان بزند

2. سرشک بر صف مژگان خونچکان بزند

3. فغان که بلبل مست مرا کشاکش دام

4. نهشت یک نفس خوش به گلستان بزند

5. حرام باد برآن سنگدل سراسرباغ

6. که زخم خار خورد گل به باغبان بزند

7. چمن طرازی باد صبا شود معلوم

8. دوروز خار خورد گل به باغبان بزند

9. ز حرف دشمنی روزگار می آید

10. که سنگ سرمه به منقار طوطیان بزند

11. کنار صبح ز خون شفق لبالب شد

12. سزای آن که دم خوش درین جهان بزند

13. مرا رخی است که چون آفتاب زردخزان

14. هزار خنده رنگین به زعفران بزند

15. به شخ کمانی خود ماه عید می نازد

16. بگو به غمزه که زوری بر این کمان بزند

17. زبان شعله به خاشاک می توان بست

18. کسی که مهر مرا برسر زبان بزند

19. به حرف تلخ لب خودنمیکنم شیرین

20. اگر چو غنچه مرا باد بر دهان بزند

21. بگیر دست مرا ای کمند جذبه تاک

22. می دوآتشه چند آتشم به جان بزند

23. نمی زنم گره انتقام بر ابرو

24. اگر به دیده من خصم صدسنان بزند

25. چه دولتی است که صائب ز هند برگردد

26. سراسری دو به بازار اصفهان بزند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* عقل را دیوانه می دانیم ما
* عشق را فرزانه می دانیم ما
شعر کامل
صائب تبریزی
* سعدی ملامت نشنود ور جان در این سر می‌رود
* صوفی گران جانی ببر ساقی بیاور جام را
شعر کامل
سعدی
* دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کرد
* چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد
شعر کامل
حافظ