صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 3928

1. ز درد چهره محال است مرد زرد کند

2. چه لایق است که اظهار درد مردکند

3. ز درد نیست اگر زیر تیغ آه کشم

4. که هر کجا که فشانند آب گرد کند

5. علاج خصم زبردست نیست جزتسلیم

6. به آسمان چه ضرورست کس نبرد کند

7. شود ز رفتن روشندلان جهان غمگین

8. که زرد روی زمین آفتاب زرد کند

9. توان به خون جگر سرخ داشت تا رخسار

10. کسی چرا ز طمع روی خویش زرد کند

11. ز حرف سخت شدن رنجه فرع هشیاری است

12. ترا که نیست شعوری سخن چه درد کند

13. چنین که ریشه دوانده است در تو بیدردی

14. عجب عجب که ترا عشق اهل درد کند

15. کند چو صبح کسی آفتاب را تسخیر

16. که زندگانی خودصرف آه سرد کند

17. شود به رنگ طلا ناقصی تمام عیار

18. که رخ ز سیلی استاد لاجورد کند

19. مپرس حال من ای سنگدل که هیهات است

20. که عرض حال به بیدرد اهل درد کند

21. طمع ز اختر دولت مدار یکرنگی

22. که هر چه سبز کند آفتاب زرد کند

23. نسیم فتح چو پروانه گرد آن گردد

24. که پای همچو علم سخت درنبرد کند

25. نفس شمرده زند هرکه چون سحر صائب

26. کلام روشن خودرا جهان نورد کند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* کسری و ترنج زر، پرویز و به زرین
* بر باد شده یکسر، با خاک شده یکسان
شعر کامل
خاقانی
* در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن
* من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می‌رود
شعر کامل
سعدی
* بلبلی را که به دیدار ز گل قانع شد
* در اگر بسته شود رخنه دیواری هست
شعر کامل
صائب تبریزی