صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 405

1. چه داند آن ستمگر قدر دل های پریشان را؟

2. که سازد طفل بازیگوش کاغذباد قرآن را

3. اگر چون دیگران شمعی ز دلسوزی نمی آری

4. چراغان کن ز نقش پای خود خاک شهیدان را

5. رسایی داشتم چشم از شب وصلش، ندانستم

6. که در ایام موسم کعبه سازد جمع دامان را

7. زلیخا چون کشد بر روی یوسف نیل بدنامی؟

8. که گردد چاک تهمت، صبح صادق، پاکدامان را

9. ندارد حاصلی غیر از ندامت حیله اخوان

10. به پیه گرگ نتوان زشت کردن ماه کنعان را

11. به امید چه عاشق از خط تسلیم سرپیچد؟

12. که از کس نیست امید شفاعت صید قربان را

13. به غور حسن نتواند رسیدن چشم کوته بین

14. ز یوسف بهره ای غیر از گرانی نیست میزان را

15. ز جمعیت کف افسوس باشد حاصل ممسک

16. که از دریای گوهر، باد در دست است مرجان را

17. چو داغ لاله از زیر سیاهی برنمی آید

18. لب جان بخش او تر ساخت از بس آب حیوان را

19. به دریا صد گریبان چاک دارد از صدف صائب

20. کجا سوزد به خار خشک ما دل ابر نیسان را؟


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* صبا خاک وجود ما بدان عالی جناب انداز
* بود کان شاه خوبان را نظر بر منظر اندازیم
شعر کامل
حافظ
* دامن صحرا نبرد از چهره ام گرد ملال
* می روم چون سیل تا دریا به فریادم رسد
شعر کامل
صائب تبریزی
* دل رام دستت شد ولی بر وی میفشان آستین
* ترسم که ناگه رم دهی این مرغ دست آموز را
شعر کامل
وحشی بافقی