صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 4327

1. هر پرده که از چهره مقصود برافتاد

2. شد برق جهانسوز ومرا در جگر افتاد

3. چون کنج لب وگوشه چشم است دلاویز

4. هر چند که ملک دل ما مختصر افتاد

5. آماده پیچ وخم بسیار شو ای دل

6. کز زلف مرا کار به موی کمرافتاد

7. کو حوصله دیدن و کو چشم تماشا

8. گیرم که نقاب از گل روی تو برافتاد

9. اندیشه معشوق نگهبان خیال است

10. عاشق نتواند به خیال دگر افتاد

11. با فیض سحرگاه دل تنگ چه سازد

12. رحم است به موری که به تنگ شکرافتاد

13. زاهد که گذشت از سر دنیا پی فردوس

14. مسکین ز هوایی به هوایی دگر افتاد

15. چون غنچه محال است که دلتنگ بماند

16. کار دل هرکس که به آه سحر افتاد

17. یکبارگی افتاد کلاه خرد از سر

18. روزی که به بالای تو ما را نظر افتاد

19. در غنچه دل خرده جان پرده نشین شد

20. در سینه زبس داغ تو بر یکدگر افتاد

21. از لذت دیدار خبردار نگردد

22. چشمی که چو آیینه پریشان نظر افتاد

23. از سینه برآید دل پر آبله صائب

24. در بحر نماند چو صدف خوش گهر افتاد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* سرو سهی که هست شب و روز در قیام
* چون قامتت بدید بر او فرض شد نماز
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* ما در این شهر غریبیم و در این ملک فقیر
* به کمند تو گرفتار و به دام تو اسیر
شعر کامل
سعدی
* نماز شام قیامت به هوش بازآید
* کسی که خورده بود می ز بامداد الست
شعر کامل
سعدی