صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 4444

1. با تنگدلی از لب خندان چه گشاید

2. از خنده سوفار ز پیکان چه گشاید

3. تیغی است دو دم هر خوشیی کز ته دل نیست

4. چون پسته مرا از لب خندان چه گشاید

5. افزود ز صحرا گره خاطر مجنون

6. با پای فروبسته ز میدان چه گشاید

7. از خنده بیدرد نمکسود شود زخم

8. دلهای غمین را ز گلستان چه گشاید

9. از دیدن اوضاع جهان چشم فروپوش

10. جز تفرقه زین خواب پریشان چه گشاید

11. هرگز به گره وانتوان کرد گره را

12. پیداست که از جبهه دربان چه گشاید

13. با مردم عاقل چه کند باد بهاران

14. بی سلسله از سلسله جنبان چه گشاید

15. آن راهروی را که بود آبله در دل

16. از نیشتر خار مغیلان چه گشاید

17. بی رهبر بینا نرسد کار به انجام

18. از رشته بی سوزن باران چه گشاید

19. جز خیرگی دیده و جز اشک دمادم

20. از دیدن خورشید درخشان چه گشاید

21. آنجا که کشد خارسراز چاک گریبان

22. چون غنچه ز برچیدن دامان چه گشاید

23. چون تیغ برآرد زمیان برق جهانسوز

24. از ترکش پرتیرنیستان چه گشاید

25. زان زلف سیه شد شفقی چهره صائب

26. جز خون دل از شام غریبان چه گشاید


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* هرکه از پوست در آغاز نیامد بیرون
* همچو بادام نپیوست به قند آخر کار
شعر کامل
صائب تبریزی
* آن سرو که گویند به بالای تو ماند
* هرگز قدمی پیش تو رفتن نتواند
شعر کامل
سعدی
* نیست غیر از دست خالی پرده پوشی سرو را
* خار چندین جامه رنگین ز گل پوشیده است
شعر کامل
صائب تبریزی