صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 4844

1. داشت امروز رخ یار حجابی که مپرس

2. زد به روی دل مدهوش گلابی که مپرس

3. اگر از شرم و حیا بوددوچشمش مخمور

4. از عرق داشت رخش عالم آبی که مپرس

5. خنده می کرد، ولی داشت ز پر کاری حسن

6. درشکرخنده نهان زهر عتابی که مپرس

7. گرچه می زدنگه شوخ به بازی در صلح

8. داشت بابوسه دهانش شکرابی که مپرس

9. داشت از سنگدلی هر مژه خونخوارش

10. پیش دست از دل صدپاره کبابی که مپرس

11. هر سؤالی که ازو خیرگی شوق نمود

12. داد در زیر لب خویش جوابی که مپرس

13. گرچه بی پرده برون آمده بود ازخلوت

14. داشت از حیرت دیدار نقابی که مپرس

15. ناز هر چند به دامان نگه می آویخت

16. می دوید از پی دلها به شتابی که مپرس

17. با خط و زلف خود از رهگذر دلها داشت

18. مو شکافانه حسابی و کتابی که مپرس

19. از خیال لب میگون خراباتی خود

20. داشت در ساغر اندیشه شرابی که مپرس

21. با خیالش دل سودایی صائب همه شب

22. بود مشغول سؤالی و جوابی که مپرس


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چو نخل موم بر و بار ما ملایمت است
* چگونه سینه سپر پیش آفتاب کنیم؟
شعر کامل
صائب تبریزی
* چون صدف هرکس که دندان بر سر دندان نهد
* سینه اش بی گفتگو گنجینه دریا شود
شعر کامل
صائب تبریزی
* نمی‌بینم از همدمان هیچ بر جای
* دلم خون شد از غصه ساقی کجایی
شعر کامل
حافظ