صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 4918

1. برنمی آیم به تسکین دل خودکام خویش

2. چون فلک در بیقراری دیده ام آرام خویش

3. موجه بی دست و پا رادایه ای چون بحر نیست

4. فارغم از فکر آغاز و غم انجام خویش

5. چشمه امید رانتوان به خاک انباشتن

6. ورنه می گشتم ز بی صیدی شکار دام خویش

7. شکرستانی برای تلخکامان گشته است

8. غفلت شیرین لبان ازلذت دشنام خویش

9. دردسر بسیار دارد دردمندیها که من

10. سوختم چون لاله تاپرکردم ازخون جام خویش

11. حرص برمن دردهای نسیه راکرده است نقد

12. صبح نا گردیده می افتم به فکر شام خویش

13. گرچه مطلب نیست در پیغام دردآلود من

14. خجلتی دارم،که نتوان گفت، از پیغام خویش

15. شرم یوسف مانع رسوایی یعقوب ماست

16. چشم ما درپرده دارد جامه احرام خویش

17. قوت گویاییی تا در زبان خامه هست

18. ثبت کن بر صفحه ایام صائب نام خویش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گر جان عاشق دم زند آتش در این عالم زند
* وین عالم بی‌اصل را چون ذره‌ها برهم زند
شعر کامل
مولوی
* مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم
* جرس فریاد می‌دارد که بربندید محمل‌ها
شعر کامل
حافظ
* حیفم آید به قلم نام لبت برد دریغ
* که به صد قرن از آن طرفه کمان نتوان ساخت
شعر کامل
کمال خجندی