صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 512

1. فقر بی قدر کند سلطنت عالم را

2. هوس ملک نباشد پسر ادهم را

3. می کند کار خرد، نفس چو گردید مطیع

4. دزد چون شحنه شود امن کند عالم را

5. خرد مشمار گنه را، که گناهی است بزرگ

6. گندمی کرد ز فردوس برون آدم را

7. پیش چشمی که شد از پرده شناسان حجاب

8. شاهدی نیست به از چهره خود مریم را

9. نیست ممکن، نکند صحبت نیکان تأثیر

10. گل به خورشید رسانید سر شبنم را

11. می تواند به نفس کرد جهان را روشن

12. هر که چون صبح برآرد به تأمل دم را

13. دانش آنراست مسلم که به تردستی شرم

14. گرد خجلت ز جبین پاک کند ملزم را

15. حق محال است به مرکز نرساند خود را

16. در کف دیو قراری نبود خاتم را

17. کجی از بد گهران صحبت نیکان نبرد

18. ظفر از تیغ محال است برآرد خم را

19. دیده مور، شود ملک سلیمان به خلیق

20. تنگی خلق، دل مور کند عالم را

21. کار اکسیر کند همت ذاتی صائب

22. خاک در دست زر و سیم شود حاتم را


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گر من از دوست بنالم نفسم صادق نیست
* خبر از دوست ندارد که ز خود با خبرست
شعر کامل
سعدی
* دور است سر آب از این بادیه هش دار
* تا غول بیابان نفریبد به سرابت
شعر کامل
حافظ
* چنینست کردار این گوژپشت
* چو نرمی بسودی بیابی درشت
شعر کامل
فردوسی