صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 5177

1. به هر طوفانی از جا در نیاید لنگر عاشق

2. شمارد داغ، خورشید قیامت را سر عاشق

3. ز داغ بیقراری چون پلنگ از خواب برخیزد

4. ز غفلت شیر اگرپهلو نهد بر بستر عاشق

5. که را زهره است راز عشق را در دل نگه دارد؟

6. صدف را سینه چاک آرد به ساحل گوهر عاشق

7. به اوج لامکان پرواز کردن از که می آید؟

8. نگردد گر تپیدنهای دل بال و پر عاشق

9. به داغ تازه ای هر لحظه می سوزد دل گرمم

10. برآتش هست عودی روز و شب در مجمر

11. سر مجنون به زانو می نهد لیلی، نمی داند

12. که کوه طور خاکستر شود زیر سر عاشق

13. مرا چون سوختی بگذار بر گرد سرت گردم

14. که می گردد حصار عافیت خاکستر عاشق

15. فلکها سیر شد از سیرو دور خویشتن صائب

16. همان رقص پریشانی کند خاکستر عاشق


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* آسیای فلک از آب مروت خالی است
* تا دلت چاک چو گندم نشود نان مطلب
شعر کامل
صائب تبریزی
* بر این جان پریشان رحمت آرید
* که وقتی کاردانی کاملی بود
شعر کامل
حافظ
* چند باشی همچو خون مرده پنهان زیر پوست؟
* همتی کن، پوست را بشکاف بر خود چون انار
شعر کامل
صائب تبریزی