صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 5281

1. از تحمل راه گفت و گو به دشمن بسته ام

2. پیش سیلاب حوادث سد آهن بسته ام

3. همچنان دارد مرا سرگشته دوران گرچه من

4. برشکم سنگ از قناعت چون فلاخن بسته ام

5. در دل آهن دم جان بخش را تاثیر نیست

6. بی سبب خود را به عیسی همچو سوزن بسته ام

7. از سبکباران راه عشق خجلت می کشم

8. بر کمر هر چند جای توشه دامن بسته ام

9. نیست جزواکردن و پوشیدن چشم از جهان

10. چون شرر طرفی که من از چشم روشن بسته ام

11. ظلمت از کاشانه ام چون دود بیرون رفته است

12. از فروغ عاریت تا چشم روزن بسته ام

13. ز خم سنگ آسوده سازد مار را از پیچ وتاب

14. از جوانمردی کمر در خون دشمن بسته ام

15. دانه ای هرچند صائب بس بود سالی مرا

16. من کمر چون مور در تاراج خرمن بسته ام


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* یاری اندر کس نمی‌بینیم یاران را چه شد
* دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد
شعر کامل
حافظ
* گفتا کجاست خوشتر گفتم که قصر قیصر
* گفتا چه دیدی آن جا گفتم که صد کرامت
شعر کامل
مولوی
* جفا مکن که نماند جهان و هرچه دروست
* وفا و صحبت یاران مهربان ماند
شعر کامل
سعدی