صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 5358

1. جامه ای می خواست دل بر قامت رعنای زخم

2. آخر آمد ناوک اوراست بر بالای زخم

3. در حریم سینه ام هر جا نفس پا می نهد

4. کاروان زخم افتاده است بر بالای زخم

5. خنده بیدردی است در آیین ماتم دوستان

6. می کشد آخر مرا این خنده بیجای زخم

7. غیر حرف شکوه مرهم نیارد بر زبان

8. ناوک او اگر زند انگشت بر لبهای زخم

9. می شود بر دست من هر داغ گردابی ز خون

10. آستین هر گه کشم بر چشم خونپالای زخم

11. گشته ام صائب خلاص از دستبرد بیغمی

12. تا کشیده تیغ او بر سینه ام طغرای زخم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* زنگ صحبت را به خلوت می توان از دل زدود
* زندگانی در جهان بی گوشه دل مشکل است
شعر کامل
صائب تبریزی
* نظر چگونه بدوزم؟ که بهر دیدن دوست
* ز خاک من همه نرگس دمد به جای گیاه
شعر کامل
رودکی
* آرزو در طبع پیران از جوانان است بیش
* در خزان هر برگ چندین رنگ پیدا می کند
شعر کامل
صائب تبریزی