صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 5544

1. غبار خط یارم توتیا در آستین دارم

2. به دامن نور بینایی جلا در آستین دارم

3. نیند این بسته چشمان لایق تشریف پیراهن

4. و گر نه بوی یوسف چون صبا در آستین دارم

5. به ظاهر در نظرها چون قلم گر خشک می آیم

6. چو افتد کار بر سر گریه ها در آستین دارم

7. مرا بی همدمی مهر لب و بند زبان گشته

8. وگرنه همچو نی فریادها در آستین دارم

9. به اوراق پر و بالم ز غفلت سرسری مگذر

10. که من از سایه دولت چون هما در آستین دارم

11. مدار از من دریغ ای ابر رحمت گوهر خود را

12. که من چون تاک صد دست دعا در آستین دارم

13. هزاران چشم در دنبال دارد هرپر کاهی

14. و گرنه جذبه ها چون کهربا در آستین دارم

15. ز بس چون غنچه گل زین جهان تنگ دلگیرم

16. مرا هر کس که چیند خونبها در آستین دارم

17. به خون گل مزن دست ای چمن پیرا به دامانم

18. که جوی خون از آن گلگون قبا در آستین دارم

19. مکن در راه من چاه حسد، ای خصم کوته بین

20. که من از راستی چندین عصا در آستین دارم

21. بیفشان برگ از خود گر نوا زین باغ می خواهی

22. که من چون نی ز بی برگی نوا در آستین دارم

23. حضور دل مرا چون غنچه در تنگی بود صائب

24. وگرنه خنده های دلگشا در آستین دارم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* یار باید که هر چه یار کند
* بر مراد خود اختیار کند
شعر کامل
سعدی
* هیچ قفلی نیست نگشاید به آه نیمشب
* مانده ای در عقده دل اینقدر حیران چرا
شعر کامل
صائب تبریزی
* اگر مرگ دادست بیداد چیست
* ز داد این همه بانگ و فریاد چیست
شعر کامل
فردوسی