صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 5614

1. بیخودی داشت ز فکر دو جهان آزادم

2. تا به هوش آمدم از عرش به فرش افتادم

3. پای من بر سر گنج است چو دیوار یتیم

4. دست خود بوسه زند هر که کند آبادم

5. سفر بیخودیم پا به رکاب است، کجاست

6. باد دستی که به یک جرعه کند امدادم؟

7. کار من در گره از پرهنری افتاده است

8. دارد از جوهر خود مو قلم فولادم

9. باد یارب ز سعادت همه روزش نوروز

10. هر که در عید نیاید به مبارکبادم!

11. ناله مرغ گرفتار اثرها دارد

12. خواهد افتاد به دام دگران صیادم

13. خانه آینه را تنگ کند بر شیرین

14. بیستونی که مصور شود از فرهادم

15. منهم آن گوهر شهوار که از غلطانی

16. از کنار صدف چرخ به خاک افتادم

17. شب آبستن امید شد آن روز عقیم

18. که من از مادر سنگین دل دوران زادم

19. به چه امید دهم دامن فریاد از دست؟

20. من که فریاد رسی نیست بجز فریادم

21. نیست آن مصرع برجسته خدنگش صائب

22. که اگر بال برآرد، برود از یادم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* طمع به خاک فرو می برد حریصان را
* ز حرص بر سر قارون رسید آنچه رسید
شعر کامل
رهی معیری
* لقای تو چو نباشد بقای عمر چه سود
* پناه تو چو نباشد سپر چه سود کند
شعر کامل
مولوی
* نقل هر جور که از خلق کریمت کردند
* قول صاحب غرضان است تو آن‌ها نکنی
شعر کامل
حافظ