صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 5988

1. عاشق صادق نیندیشد ز آتش تاختن

2. زر خالص را محابا نیست از بگداختن

3. روزگاری را که کردم صرف تسخیر بتان

4. می توانستم دو عالم را مسخر ساختن

5. آبرویی را که کردم صرف این بی حاصلان

6. آسیایی می توانستم به دور انداختن

7. رنگ یکتایی نگیرد رشته چون همتاب نیست

8. سازگاری نیست با ناسازگاران ساختن

9. آن که کار سهل ما را در گره انداخته است

10. می تواند کار عالم را به ابرو ساختن

11. سرکشان را مهربان خویش کردن مشک است

12. سهل باشد آسمان را بر زمین انداختن

13. از بهشت عدن صائب صلح کن با وصل یار

14. بر امید نسیه نقد عمر نتوان باختن


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* برون از خود ندارد چاره ای درد دل عاشق
* همان کف مرهم کافور باشد زخم دریا را
شعر کامل
صائب تبریزی
* من ار چه حافظ شهرم جوی نمی‌ارزم
* مگر تو از کرم خویش یار من باشی
شعر کامل
حافظ
* من بی‌مایه که باشم که خریدار تو باشم
* حیف باشد که تو یار من و من یار تو باشم
شعر کامل
سعدی