صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 5989

1. شمه ای از حیرت عشق است دل پرداختن

2. با هزار آیینه در کف خویش را نشناختن

3. غنچه از من یاد دارد در حریم بوستان

4. از همه روی زمین با گوشه دل ساختن

5. گر مجرد سیرتی، چون دار می باید ترا

6. خانه را از غیر اسباب فنا پرداختن

7. سایه اول بر سر شوریده ما می کند

8. هر سبکدستی که می آید به چوگان باختن

9. ماه تابان کیست تا از من تواند تاب برد؟

10. پیش هر ناشسته رویی رنگ نتوان باختن

11. رو به هر جانب که آرد در حصار آهن است

12. هر که را باشد سلاحی چون سپر انداختن

13. شوق چون پا در رکاب بی قراری آورد

14. می توان با مرکب چوبین بر آتش تاختن

15. این جواب آن غزل صائب که ملا گفته است

16. عاشقی دانی چه باشد، جان و دل پرداختن


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* نماز شام قیامت به هوش بازآید
* کسی که خورده بود می ز بامداد الست
شعر کامل
سعدی
* گر بگویم که مرا با تو سر و کاری نیست
* در و دیوار گواهی بدهد کاری هست
شعر کامل
سعدی
* برگ نسرین ترا بی خار می‌یابم هنوز
* باغ رخسارت پر از گلنار می‌یابم هنوز
شعر کامل
خواجوی کرمانی